قاصدک
اجـــــــازه خدا؟؟
می شه من ورقـــــــه مو بدم؟
می دونم وقت امتــــــــــــحان تموم نشده
ولی من دیگـــه خسته شدم ...
وقتــی تــو رابطـه های دوستــی
بــَعضـها بــه مسائل جنســی فکــر میـکــُنن
بــَعضـی هام بــه شارژ ایرانـســـل !
دَرک مــی کــُنــی کـه تَنهـایــی زیاد هــَم بــَد نیست....
گـاهـی دلـم مـیخـواد خـودم رو بغــــل کنـم!
ببــرمش روی تختـــ بخـوابونمش!
مَـلافــه رو بـکشم روش!
دستــ ببــرم لای مـوهـاش و نـوازشش کنـم!
حتــی بـراش لالایـــــی بخـُونم!
وسط گـریــه هـاش بگــم غـصــه نـخور خـودم جـان!!
دُرستــ میـشــه!...دُرستــ میـشــه!
اگـر هـم نـشد بـــه جـهنـم!
تـموم میـشــه!...بـالاخـره تـموم میـشــه!
دستانش هنوز از عشق می‌لرزد
از وقتی که دکمه send را
کلیک کرده‌است!
با لبخندی ماسیده و چشمانی ســـرد
و نگاهی که چیزی را می جویــد
از میان متعلقات خــدا
آرام بخواب" نازنیــنم"
بعد از تو دیگر با خدا معاملـه نخواهم کـرد
لب هایم را به احترام رفتنت امروز سیاه میکنم!
میبخشمِـــــت
اما فراموشَـــت میکنم
این قصه...
از ابتدا به سر آمده بود
فقط این میان کلاغی آواره شد !!!
ایـنـــجـا
فــــــــَـقــــط
واژه می فـــُـــروشــــیـم
و
ســــُـکــوت می خـــَـریــم
چــه تـــِـجــارت درد نـــاکی ســـت ...!!!
بُنیاد ِ مـَـن از پــایــه هـا سُـسـت اسـت
کـــه بــا هـَـر تلنگــر تـــو
این طـور می لــرزم !
اشکـال از ضـربــه هــای تــو نیست ؛ بــاور کــن !!
ایـن کــوه
بیهـوده سـَـرپـــا مـانــده اسـت ! ...
بــا مـن از بـودن بـگــو
گـوشــم را کــر کـرده
هـیـاهـوی نــبودنـتـــــــــــــــــــ
دلم واسه اول دبستانم تنگ شده
که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی
یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟....
دنبال بهانه نباش عزیزکم
چشم که گذاشتم برو
و هر وقـت خواستـی برگرد......
من تا بی نهایــــــــــت شمردن را بلدم ...
اگر می دانستم
برایم گل می آوری ،
زودتر می مُردم !
کوچه های ِ عاشقی
غرق بـــاران دلتـنگیـست...
تا ســــیل نبـرده شهر دل را ،
برگـرد و بیــا ...
هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را
زیر و رو میکنـَم ..
میدانــم بالاخره
یکــ روز
به مــن نیاز پــیدا میکنی .. !
بـــه شـــوق ِ دیــــدارت ..
چـــه آب و جـــارویی راه انـــداخــتــه انـــد !
چــشـــمـــهـــا و مــــژه هــــایـــم ...
بگو این بغض بی رحمو تا کی باید تحمل کرد؟ یه کم از بی قراریمو اگه حس میکنی برگرد ...
دلگرم کدامین امیدم . . .
که در انتظار باز گشت تــــوام؟
رفتی که با بهار باز آیی . . .
ولی افســوس !
خـــــزان آمد و . . .
رفـــت و . . .
تو نیــــامدی !
نگــرانت هستـــم عشــق من
ایـن دیگـــر دست خــودم
نیست !
فصــل شیرینـــی لحظــه هاست اما،
من همچنــان
بهار که می شــود ...
دلــم شــــور می زند !!!
| Design By : Pars Skin |
من زخم های بی نظیری به تن دارم اما تو بهترینشان بودی عمیق ترینشان عزیزترینشان! بعد از تو آدم ها تنها خراش های کوچکی بودند بر پوستم که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند به قلبم نرسیدند... هرچی بزرگتر میشی دردات بیشتر میشن... من هنوز خیلی بچم ولی نمیدوم چرا دردام انقد زیاده...
